THE STORY OF WISH YOU WERE HERE

شاید بهتر است بگوییم که : در زندگی آهنگهاییست که که مثل خوره در انزوا روح را آهسته می خورد و می تراشد و الی فلان…

این پست شاید یادواره ایست برای سپتامبر سال 1975. سال و یا شاید سالهایی که همیشه حسرتش را خوردم که درش زندگی نکردم ، سفر نرفتم و حال روزگار را نبردم. تا به دنیا آمدیم انقلاب شد و جنگ بود و بمب و موشک و ضدهوایی و اعدام و فلان و فلان. بعدش که کمی حواسمان سرجایش آمد شد آوای گیتار پدر و ویگن و دلکش و استریوی آیوای عهد بوقیش که گاهی ازتویش صدای هایده و مهستی در میامد ، وقت خوبش هم الدسانگهای مادر. آبا و گلوریا گینور و فلان. سینمایمان دفاع مقدس بود ، افق و حمله به اچ 3 و شاید فیلمهای شر و ور خمسه. بهرحال گذشت و گذشت. گمانم 16 سالم بود یا همچین چیزهایی. با دوستی  گوشه کافه ای نشسته بودیم. از ضبط صوت کافه صداهای عجیب و غریب میامد و بعدش تاثیر گذارترین سولوی گیتاری که تا 16 سال بعدش هم دیگر لنگه اش را نشنیدم و فکر نکنم اگر چند 16 سال  (چند که حداکثر یک دو تای دیگر اگر زنده بمانم ) هم بگذرد در زندگی ام تکرار بشود.

…SHINE ON YOU CRAZY DIAMOND

پینک فلوید در زندگی شخصی من یک جایگاه خیلی ویژه ای دارد. در واقع زندگی من با این آهنگها شکل گرفت و هویت پیدا کرد و تا مغز و استخوانم نفوذ کرد. یک کلام : ما مسخ شدیم .

حالا این را میخواستم بگویم. سال 1975 بود. سپتامبرش. یعنی دقیقاً 37 سال پیش. قرار بود که گروه در رثای سید برت ، بنیان گذار گروه که حالا اسید مخش را داغان کرده بود کاری کنند. نتیجه آلبومی شد که هنوز که هنوز است همان آهنگایی که در انزوا روح را فلان میکنند و این حرفها. این آلبوم 11 میلیون نسخه فروخت ، پدر خیلی ها را در آورد و استعمال علوفه جات را در بین جوانان گسترش داد. حالا یک شرکتی که از قضای روزگار اینکاره هم هست (Eagle Rock Co) ، یک مستندی ساخته بنام THE STORY OF WISH YOU WERE HERE که در واقع جریان تولید آلبوم از زبان گروه ، مهندس صدا ، طراح آلبوم ، بک وکال و رفیق رفقایشان هست. به نظر من فیلم عالیست.

یک جایی هست که مهندس صدای کار که حالا پایش لب بوم است و به نظر میاید حتی یک نیمچه پارکینسونی هم دارد ، در همان استودیوی Abbey Road پشت میز میکسش مینشیند و همان میکند که 37 سال پیش کرده بود. کلی هم مصاحبه شنیدنی دارد با گیلمور و واترز در خصوص  مراحل شکل گیری آلبوم. جالب است این همه حس قدرشناسی این آدمها. هنوز هم وقتی ریک رایت خدابیامرز (4 سال شد که مرد) از برت حرف میزد ، از نشئگی هایش و از این که اجراهای آخر روی استیج میامد و دقایق طولانی فقط به مردم خیره میشد ، قیافه اش از درد در هم پیچیده میشد. سید برت ، این الماس دیوانه وقتی 60 سالش بود مرد. همان سال 2006. و فرصت نکرد بیشتر بدرخشد. این آخریها مثل اینکه نقاشی میکرده و بعد هم از ترس اینکه کسی کارهایش را ببیند پاره شان میکرده.

دردسرتان ندهم. اگر دل در گروی این آلبوم دارید ، گیرش بیاورید و ببینید. دیدنیست این فیلم. من را که شب و روزم را ساخت.

یک چیزی هم راستی. این اولین پست در جای جدید بود و شاید ادای دینی و یا سخنی از آدمهایی که خیلی با جدیت روزگارشان را تعقیب میکنم. از جایگاه ویژه این آدمها که بگذریم ، حرف از موسیقی و گروههای جدید و قدیم بسیار هست. از آنچه که بگوشم خوش آیند است برایتان خواهم نوشت و حتی فیلمهای خوب و همچنین درد ودل ها و غر غر های احتمالی که در لابلای مطالب مثل قدیم میبایست تحمل کنید که البته بایدی هم در کار نیست.  کلاً دوست دارم بنویسم این روزها.

یک دیدگاه برای ”THE STORY OF WISH YOU WERE HERE

  1. هومان فرزاد يگانه می‌گوید:

    به به كيوان جون پس شروع كردى. اوليش كه عالى بود

  2. KHERS می‌گوید:

    چقدر خوشحالم که دوباره شروع کردی 🙂

  3. kayvanofski می‌گوید:

    قربونت. فقط هنوز یک کمی گیجم اینجا. دمبل دستک زیاد داره و یک کمی شلوغ. اما فک کنم بهش عادت کنم بزودی

  4. kayvanofski می‌گوید:

    مرسی هومان جان. دارم سعی میکنم که باز بنویسم 🙂

بیان دیدگاه